مرثیه می خوانند و تو آرام خوابیده ای. اشکها جاری است و صدای العطش طفلان حسین توی هیئت پیچیده. تو باز ارام خوابیده ای. دستها بالا می رود و بر سینه می نشیند و باز تو ارام ...
می خواهم در آغوش بگیرمت تو در خواب بغض کرده ای و ...
یه نان دادم بدش اومد
دونان دادم خوشش اومد
خودش رفت و سگش اومدلالالا گل خشخاش
بابا رفته خدا همراشبخواب ای نازنین من مامان قربون تو میره